بعد از چند روز بالاخره برگشتم.تو این مدت تا دلت بخواد واسه ما
گرفتاری پیش اومد.یکیش این بود واسه پیدا کردن پوستر جدید
رضا
صادقی تا کجاها که نرفتم.ولی ارزشش و داشت.چون تونستم
بالاخره
پوستر جدیدش رو تهیه کنم.
امروزم یکی دیگه از شعرهای قشنگه سلطان مشکی رو براتون
میذارم
امیدوارم که خوشتون بیاد:
بغض چشمات
عشق تازه حرف تازه من و تو وشب که درازه
هیچکی مثل ما نفهمید تو دل این شب یه رازه
من یه نیمه از تو بودم تو یه نیمه از خود من
بین ما فاصله افتاد دل من و تو رو شکستن
ما برای عاشقیمون یه زبون تازه داریم
دوریم اما تو یه ساعت چشامونو هم میذاریم
تو رو دارم و ندارم بودنی به رنگ یک خواب
دلخوشم حتی به رویا غنچه نجیب مهتاب
از تو لبریزم و بی تو خالی از حتی خود من
هر جا هستی هر جا میری عاشقانه ها باهاتن
ما زیر سایه عشقیم خیره خیره تا خود شوق
بی تفاوت به نگاه دشمن عاشق بی ذوق
بغض نکن که بغض چشمات
شعله می ندازه به جونم
با خیالت گر میگیره
بند بند استخونم
اسم رمز شب ستاره ست
بودنامون تا دوباره ست
شبا که دلتنگ جنونیم
ستاره بازیمون بهانه ست
یا علی